سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیکترین مردم به پیامبران ، داناترین آنان است بدانچه آورده‏اند . [ سپس برخواند : ] « همانا نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که پیرو او گردیدند و این پیامبر و کسانى که گرویدند . » [ سپس فرمود : ] دوست محمد ( ص ) کسى است که خدا را اطاعت کند هرچند نسبش به محمد ( ص ) نرسد ، و دشمن محمد ( ص ) کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند خویشاوند نزدیک محمد ( ص ) بود . [نهج البلاغه]

ناوال

 
 
دوست داشتن برتر از عشق(سه شنبه 85 بهمن 3 ساعت 4:3 عصر )
 
  • babak…                                       به نام خالق عشق
  • Online Now

دوست داشتن«همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن» است
دوست داشتن برتر از عشق است. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. امّا دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می‌یابد.
عشق در قالب دل‌ها ، در شکل‌ها و در رنگ‌های تقریبا مشابهی متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، امّا دوست داشتن در هر روحی جلوه‌ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می‌گیرد و روح‌ها، بر خلاف غریزه‌ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می‌توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست.
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد که کیست؟ یک(( خود جوشی ذاتی)) است، و از این رو همیشه اشتباه می‌کند و در انتخاب به سختی می‌لغزد و یا همواره یکجانبه می‌ماند و گاه، میان دو بیگانه نا همانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی‌بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می‌نگرند، احساس می‌کنند که هم را نمی‌شناشند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق- که درد کوچکی نیست- فراوان است.

امّا دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می‌شود و رشد می‌کند و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می‌آید، و در حقیقت، در آغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می‌خوانند، و پس از «آشنا شدن» است که «خودمانی» می‌شوند- دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو درباستی‌ها احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است که به‌سادگی از زیر دست احساس و فهم می‌گریزد- و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می‌شود و از این منزل است که ناگهان، خود به خود، دو همسفر به‌چشم می بینند که به پهن‌دشت بیکرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی‌لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق‌های روشن و پاک صمیمی «ایمان» در برابرشان باز می‌شود و صمیمیت نرم و لطیف- همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایشش مناره تنها و غریب آن را به لرزه می آورد- هر لحظه پیام الهام های تازه آسمان های دیگر و سرزمین‌های دیگر و عطر گل‌های مرموز و جان‌بخش بوستان‌های دیگر را به همراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ ، هر لحظه، بر سر و روی این دو می‌زند.
عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی «فهمیدن» و «اندیشیدن» نیست. امّا دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌کند و با خود به قله بلند اشراق می برد.
عشق زیبایی‌های دلخواه را در معشوق می‌آفریند و دوست داشتن زیبایی‌های دلخواه را در دوست «دوست» می‌بیند و می‌یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست‌داشتن صداقت راستین و صمیمی، بی‌انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را می‌گیرد و دوست‌داشتن می‌دهد.
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نا‌مطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار اطمینان.
عشق همراه با شک آلوده است و دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر. از عشق هر چه بیشتر می‌نوشیم، سیراب‌تر می‌شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه‌تر. عشق هر چه دیرتر می‌پاید کهنه‌تر می‌شود و دوست‌داشتن نوتر.
عشق نیرویی است در عاشق، که او را به عاشق می‌کشاند، و دوست‌داشتن جاذبه‌ای است در دوست، که دوست را به دوست می‌برد. عشق، تملک معشوق است و دوست‌داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد و به روزمرگی- که طبیعت سخت آن‌را دوست می‌دارد- سرگرم شود، و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس‌آور آدمی در ایمان در این بیگانه بازار زشت و بیهوده.
عشق لذت جستن است و دوست‌داشتن پناه جستن. عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است و دوست داشتن«همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن» است.

دکتر علی شریعتی








بازدیدهای امروز: 4  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 14951  بازدید


» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «